میانجیگری نهادی، خصوصاً از طریق مرکز بینالمللی ICC برای مقررات حل و فصل تجاری جایگزین، در سالهای اخیر رشد را تجربه کرده است. با این حال، نهادینهسازی مستلزم میانجیگری مستقیم نیست. متخصصان همیشه آگاه بودهاند که جایی که موفقیت دغدغه است، انعطافپذیری حیاتی است. روش جایگزینی که به درستی با شرایط هدایت، برنامهریزی و متناسب شده باشد، ابزاری ضروری است.
ما در این خبر وبلاگی، برخی از سوالات کلیدی را مطرح میکنیم و به پاسخ آنها به منظور تضمین میانجیگری موفق اشاره مینماییم- زیرا پرسیدن سوالات صحیح، پیش از میانجیگری میتواند به اندازه هر چیز دیگری در میانجیگری مهم باشد.
1. کدام میانجیگر باید انتخاب شود؟
انتخاب یک میانجیگر مناسب میتواند تفاوت قابلتوجهی در پیشبینی موفقیت به وجود آورد. با این حال، درنظر داشته باشید که خبرگی و تخصص حقوقی میتوانند، هم دارایی و هم مانع باشند. هنگام انتخاب یک میانجیگر، قضاوت استراتژیک میتواند ضروری باشد، زیرا به تمام ذینفعان متعهد است.
2. فرآیند انتخاب
آیا حل اختلاف نیازمند میانجیگری ارزیاب است که مزیتها را بررسی خواهدکرد؟ یا آیا داشتن میانجیگری راهنما یا میانجیگری تسهیلگر مرجح است که بیشتر بر رابطه میان طرفین فعالیت خواهد نمود تا به آنها کمک کند که به توافقی تجاری دست یابند. این سوال ممکن است کاملاً به سطح معینی از اختلاف بستگی داشته باشد.
3. سوال این است: پیش میانجیگری یا پس میانجیگری؟
جلسهای اولیه، میان میانجیگر، طرفین اختلاف و مشاوران آنها میتواند کمک کند که سطح اختلاف تعیین گردد، حوزههایی شناسایی شوند که نیازمند اطلاعات بیشتر هستند و مسائل کلیدی برای جلسه میانجیگری دقیقاً مشخص شوند. از آن جایی که میانجیگری یک فرآیند است، نه یک رویداد، تعهد اولیه میتواند، هنگامی که در مذاکرات بعدی و جلسات عمومی رو در رو به نقطه حساس میرسد، نتایج خوبی به بارآورد.
4. آیا همکاری افراد با یکدیگر، انجام کارها را سریعتر مینماید؟
مهم است که تصمیم گرفته شود چه کسی به میز میانجیگری آورده شود. در حالی که به یک تصمیمگیرنده نیاز است، آیا باید این شخص پیشینه بازرگانی یا حقوقی داشته باشد؟ وکلا و موکلین چه نقشهایی باید ایفا کنند؟ آیا آنها باید با قدرت تصمیمگیرنده محدود شوند؟ اگر باید محدود شوند، دسترسی به فردی که میتواند محدودیتها را بیاثر نماید، ضروری است. میانجیگری که در آن یکی از طرفین به دلیل عدم قدرت، تسلیم است، میانجیگری ناامیدکننده است.
افرادی که در میانجیگری حضور دارند، اغلب آنهایی نیستند که در ابتدا مسئولیت ارائه پرونده را در دادگاه یا داوری دارند. نمایندگان طرف اختلاف، نه فقط وکلا، باید در فرآیند میانجیگری شرکت نمایند. اگر میانجیگریها وکیلمحور، با مانع لزوماً قانونی باشند، به احتمال کمتری نتیجه میدهند. نمایندگان تجارت ممکن نیز ممکن است جزو شهود باشند، زیرا ممکن است آنها تجارب شخصی از حقایق مرتبط داشته باشند و بسیار مهمتر که سرمایهگذاری شخصی و نزدیکی به موضوع اختلاف به وجود خواهد آورد که میتواند در ایجاد ایدههای خلاقانه یاری برسانند. تشکیل تیم خود و ایجاد نقشهای آنان به طرفین اختلاف اجازه خواهد داد که فرصت ارائه در دادگاه را به دست آورند و تا جایی که ممکن است آن ارائه قانعکننده و موثر نمایند. این تلاشها اثبات تقصیر شما در پرونده را مشخص خواهد کرد.
5. بهترین زمان میانجیگری
تصمیم مناسب برای انجام میانجیگری از نظر زمانی، میتواند گزینه جذابی برای تمام طرفین درگیر باشد. در بیشتر موارد یک یا دو روز ریسک زمانی و حداقل هزینههای دیگری که وارد مینماید را دارد. در خصوص فرآیند بالقوه طولانی و پرهزینه دادگاه، این هزینه اندکی است که باید پرداخت گردد. نتایج محتمل برای طرفین ناشی از میانجیگری موفق بسیار است: صرفهجویی در هزینه و زمان کارمندان درون سازمانی؛ کاهش صورتحسابهای حقوقی؛ امکان حل و فصل اشتراکی اختلاف که دورنمای ارتباط تجارت آینده را حفظ مینماید.
فرصت توافقی منعطف ممکن است، منافعی به جز منافع پولی داشته باشد. توافقهای خلاقانه ممکن است اهداف بازرگانی خاصی برای طرفین، بیش از رأیی که دادگاه یا داوری میتواند، تعیین نماید.
به علاوه، شانس هر طرف برای شکایت و شرح شکایات در محیطی متعادل اما غیررسمی ممکن است به طرفین امکان دهد که اهداف و انگیزههای طرف دیگر را درک نمایند؛ تحلیل رابطه تجارت اشتراکی؛ و برنامهریزی برای مسیری با بهرهوری و اشتراکی. به منظور دستیابی به بنیان حقوق میانجیگری، تضمین میگردد هنگامی که طرفین به دنبال حل و فصل اختلاف خود با هزینهای مناسب هستند، در اولویت قرار گیرد.